درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
به راحتی صفحه ای در کتابی بسیار ورق خورده باز می شود، و، در درون، چشمان ما نیازی ندارند بر اشیایی تامل کنند که قبلا در خاطره ثبت و ضبط شده اند. در اینجا عادات و اذهان و آن زبان خصوصی که همه خانواده ها اختراع می کنند به نظرم چیزهایی عادی می ایند. به سخن گفتن چه نیازی هست یا به تظاهر به کس دیگری بودن؟ همه اهل خانه مرا می شناسند، از اضطراب ها و ناتوانی من آگاهند. بهترین رویدادی که می تواند اتفاق افتد- آنچه شاید خدا به ما عطا کند: اینست که شگفتی نیافرینیم یا از ما نخواهند پیروز شویم بلکه فقط بگذارند وارد شویم چون بخشی از واقعیت انکار ناپذیر، مثل سنگهای راه، مثل درختان. از کتاب مرگ و پرگار اثر خورخه لوییس بورخس Jorge Borges>